
سلطان بهاءالدین ولد، دانشمند برجسته و صوفی بزرگ جهان اسلام در قرن دوازدهم زندگی میکرد. او پدر مولانا جلالالدین رومی بود و اساس مسیر روحانی مولانا را نهاد. بهاءالدین ولد همچنین با لقب “سلطانالعلما” یا “پادشاه علما” شناخته میشد. او در شهر بلخ به دنیا آمده بود که در آن زمان یک مرکز دانش و افکار بود. او پسر حسین حتیبی بلخی احمد بود.
پس از از دست دادن پدرش در سنین جوانی، بهاءالدین ولد دانش و حکمت پدرش را ارث برد و خود را به مسیر علوم دینی و صوفیگری اختصاص داد. او از جمله شخصیتهای برجسته در میان علمای زمان خود بود و دانش عمیقی در علوم ظاهری و باطنی داشت. او بر اهمیت حفظ جنبههای ظاهری شریعت و پیروی از سنت تأکید داشت و از کسانی که از این مسیر منحرف میشدند و آنها را نوآوران میدانست، نفرت داشت.
یک شب بیش از سیصد دانشمند برجسته و مفتی در بلخ در خواب دیدند که پیامبر اسلام محمد (صلیاللهعلیه وآله) به آنها دستور داده است که بهاءالدین ولد را “سلطانالعلما” بنامند و او را با این لقب بخوانند. از آن روز به بعد همهٔ علمای بلخ او را با این عنوان تشخیص دادند.
اما شهرت و تأثیر وی به سودایی و عدم راحتی برخی دیگر از علما و صوفیان منجر شد. اشخاصی چون فخرالدین رازی، قاضی زینی و فرازی شروع به انتقاد از بهاءالدین ولد کردند. این وضعیت همچنین تأثیری بر حاکم هراسان گذاشت و از بهاءالدین ولد خواست تا بلخ را ترک کند. بهاءالدین ولد، با تمسخر به ارائهٔ پادشاهی اما رفض کرد و خود را در طریقت دُرویشی اعلام کرد و تصمیم گرفت از بلخ مهاجرت کند.
به همراه خانواده، شاگردان و کاروانی شامل سیصد شتر، بهاءالدین ولد بر سفر خود راهی شد. در این مهاجرت، به مدت طولانی در شهرهای مهم اقامت کرده و در مباحث با علما و صوفیان شرکت کردهاند. مکانهایی چون نیشاپور و بغداد او را به گرمی پذیرا شدند. در بغداد، او توسط شیخ شهابالدین سهروردی مهماننوازی شد و مردم با محبت و احترام بزرگی به او رو بهرو شدند.
با این حال، بهاءالدین ولد از پوزش و پوزشهای حاکم انصراف نداد و اعلام کرد که دُرویش است و ترجیح میدهد همراه خدمتکاران و دوستان سلطان در سرزمین خود بماند.
سفر مهاجرت در نهایت آنها به کونیه رساند، جایی که سلطان بهاءالدین ولد به شهرت بیشتری دست یافت و محبت و احترام مردم به او اوج گرفت. در طی این سفر، مولانا جلالالدین رومی از پدر خود تعلیم گرفت و به یک صوفی و فیلسوف بزرگ تبدیل شد.
آموزههای روحانی و حکمت سلطان بهاءالدین ولد دلهای مردم را لمس کرد و بر اهمیت حفظ جنبههای ظاهری شریعت و هدایت